دیدار از کارگاه ساخت کاغذ سمرقندی، ازبکستان
در گذران چند سده، کاغذ سمرقندی از بهترین کاغذهایی بود که در کشورهای آسیای میانه و آسیای جنوب غربی از آن استفاده می شد. سربازان چینی که در سمرقند اسیر شده بودند فن کاغذسازی را به ایرانیان یاد دادند و پس از سمرقند، کارخانه های کاغذسازی در خراسان، ری، بغداد، شام، مصر واندلس ساخته شدند و اروپاییان به واسطه ایرانیان و تازیان با فن کاغذسازی آشنا شدند. ناصرخسرو در سفرنامه خود پس از رسیدن به طرابلس می نویسد” و آن جا کاغذ نیکو سازند مثل کاغذ سمرقندی، بل بهتر” و استاد خوشنویس ایرانی سلطان علی مشهدی از “مرغوب بودن” آن خبر می دهد. مرغوبی آن سبب شد که بایسنقر پسر شاهرخ و نوه تیمور “قرآن بزرگ بایسنغری” را بر این کاغذ بنویسد. گونه های دیگر کاغذ چون بخارایی، طاهری، مأمونی، نوحی، منصوری، فرعونی، کشمیری، مصلوح، سلیمانی، دولت آبادی، عادل شاهی، بغدادی، جعفری، آملی، خونج، حلبی، دمشقی، حموی، شامی، قاسم بیگی، علی شاهی و تبریزی هیچ گاه ناموری و خوب بودن کاغذ سمرقندی را پیدا نکردند. با پیدایش کاغذهای نو و ارزان بودن آن کاغذ سمرقندی از رواج افتاد و ساخت آن از یادها رفت.
ظریف مختاروف در سمرقند زندگی می کند به پارسی (تاجیکی) “گپ می زند” و البته ازبکی و روسی هم می داند. او فن کاغذسازی را که در سمرقند از یادها رفته بود با پژوهش در کتاب و گزارش های قدیمی و با شیوه آزمون و خطا، زنده کرده است. ظریف در باغی بزرگ که جویی در آن روان است کارگاهی برپا کرده و با ۱۶ کارگر و بدون سودبردن از ابزارهای نو و درست مانند پیشینیان خود دوباره کاغذ سمرقندی می سازد. درآمد آنان فروش همین کاغذها است به گردشگران. دیدارکنندگان می توانند کاغذهای زرد سمرقندی بدون نوشته، با نگاره، پاکت های گوناگون، کاغذهای ابر و باد، پاکت های خرید دسته دار و حتا لباس و کلاه های کاغذی را ببینند و بخرند.
ظریف می گوید که برتری کاغذ سمرقندی به گونه کاغذهای دیگر این بوده که کاغذهای دیگر از پنبه به دست می آمده و خوراک مناسبی برای موش بوده است در حالی که کاغذ سمرقندی از پوست درخت توت به دست می آید و موش نمی تواند آن را بخورد و نیز به دلیل رنگ زرد آن هنگام خواندن چشم را دیرتر از کاغذ سفید خسته می کند.
ابتدا پوست درخت توت در آب خیسانده می شود تا راحت از بدنه جدا شود، سپس پوست خشک شده در هاونی چوبی ریخته می شود که چرخابی چوبی با جریان جوی آن را می کوبد تا به صورت پودر درآید. این پودر با آب مخلوط می شود و روی سینی های توری گذاشته می شود تا آب آن برود. برگ های نمدار به شیشه چسبیده می شوند تا آفتاب آن را خشک کند. در آخرین مرحله و پس از خشک شدن با یک صدف بزرگ روی کاغذ کشیده می شود تا رویه کاغذ برای نوشتن آماده شود. در بخشی از کارگاه همین کاغذها داخل وانی از رنگ های گوناگون که کمی از کاغذ بزرگ تر است غوطه ور می شود، در زبان پارسی به این کاغذ ابر و باد می گوییم و در کارگاه نیز درست از همین واژه استفاده می کنند.
گمان می کنیم که نوآوری یک نفر تا چه اندازه می تواند سودمند باشد. فنی که سدها سال از یاد رفته بود دوباره به کار آمده، کار برای ۱۶ نفر به صورت مستقیم و برای برخی دیگر به صورت غیرمستقیم وجود آمده، برخی از گردشگرانی که به سمرقند می آیند با شیوه کهن کاغذسازی آشنا می شوند و فروش فراورده های کاغذی ایجاد درآمد کرده است.
و گروه ما خوشحال است که بخشی از مینیاتورهای خمسه نظامی و شاعران ایرانی دیگر روی کاغذ سمرقندی چاپ شده است. استراحتی کوتاه و نوشیدن چای سبز در پیاله های کوچک سرامیکی بخش آخر دیدار است.
نوشته مرتضی دزفولی در خرداد۱۳۸۹