صدرالدین عینی کیست؟
در ۱۵ آوریل ۱۸۷۸ در روستای ساکتری در ناحیه غجدوان و نزدیکی بخارا به دنیا آمد. او پدر و مادرش را در ۱۱ سالگی از دست داد، پدرش سید مراد خواجه، کشاورز بود و گاه صنعتگری میکرد. عینی از ۱۲سالگی برای تحصیل به بخارا رفت و در مدرسه های حاجی زاده و کوکل داش به یادگیری درس های اسلامی پرداخت. با خواندن “نوادر الوقایع” از احمد دانش تحولی ذهنی پیدا کرد و در باورهایش تردید کرد. مانند بسیاری از روشنفکران هم دوره اش به جنبش تجددخواهی گرایش پیدا کرد و بین سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ از بخارا بیرون رفت. سربازان امیر بخارا در سال ۱۹۱۷ او را دستگیر کردند و با زدن ۷۵ ضربه شلاق او را به حال مرگ انداختند. روس ها او و دیگر زندانیان سیاسی را از زندان آزاد کردند و عینی با دو ماه بستری شدن در بیمارستان از مرگ حتمی نجات پیدا کرد. هر یک از سروده، نوشته، پژوهش های او نقش مهمی در ادبیات تاجیکی پیدا کرده اند. نوشته های او به ۲۸ زبان چاپ شده اند. عینی در ۱۵ جولای ۱۹۵۴ از دنیا رفت و در شهر دوشنبه در پارکی که نام او را دارد به خاک سپرده شد.
عینی را بنیانگذار ادبیان معاصر تاجیکی می دانند، اما او فقط نویسنده و شاعر نبود. پژوهش های علمی- فلسفی او و نیز پژوهش های او درباره ی تاریخ مردم تاجیک و ازبک او را پژوهشگری بزرگ و پرکار معرفی می کند. او نخستین رییس آکادمی علوم تاجیکستان و عضو افتخاری آکادمی علوم ازبکستان بود. پس از تاسیس تاجیکستان به عنوان یکی از ۱۵ کشور اتحاد شوروی، عنوان “قهرمان تاجیکستان” به او داده شد. در تاجیکستان کنونی او یکی از پنج قهرمان ملی تاجیکستان شمرده میشود.
خانه موزه صدرالدین عینی
خانه ی عینی که از ۱۹ ماه مه ۱۹۶۷ به صورت خانه موزه در آمده است در نزدیکی ریگستان و در مرکز سمرقند قدیم جای دارد. او از ۱۹۲۳ تا سال مرگش به سال ۹۵۴ در این خانه زندگی کرد و بیشتر آثار خود را در این خانه نگاشت.
در ورودی خانه، تندیسی از او در حیاط اول کار گذاشته شده است که کار مجسمه ساز ازبک، حکیم خواجه حسن الدین خواجه یف، است.
در اتاق نخست که از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۷ در آن زندگی می کرد او آدینه، پدربزرگ برده، مکتب کهنه، مرگ سودخور، داخونده، غلامان را نوشت. عینی در همین اتاق با دولتمردان و نویسندگان مشهوری چون فیض اله خواجه، یولداش آخوند بابایف، یولیوس فوچیک، ایوژن پاولوفسکی، آلکسی تولستوی، نیکلای تیخونف، ابوالقاسم لاهوتی، میرزا تورسون زاده، عبدالسلام دهاتی، عبدالله لکتیری، حمید عالم جان، غفور غلام، شرف رشیدوف دیدار کرد.
در کنار اتاق کار، اتاق نشیمن یا استراحت قرار دارد که در گوشه آن یک صندلی جای دارد. صندلی نزد تاجیک ها همان است که ما به آن کرسی می گوییم. یک چهارپایه چوبی که لحافی روی آن کشیده می شود و در زیر آن گودالی که در آن زغال ریخته می شد. تمام وسایل این اتاق، اصلی و مربوط به زمان اقامت عینی در همین خانه است. در راهروی کنار اتاق نشیمن، نقاشی هایی مربوط به دوران نوجوانی عینی و اقامتش در بخارا کشیده شده است و شعری از او با نام “گل سرخ” به زبان پارسی و خط سیریلک.
عینی در ۱۹۳۷ بخش غربی خانه ی کنونی را می خرد و به آن اضافه می کند. بخش غربی نیز یک اتاق کار و یک اتاق نشیمن دارد که ماشین تایپ، وسایل و لباس های عینی در آن نگاهداری می شود. در دیوارهای این بخش کتاب های عینی به زبان های گوناگون و تصویرهایی از زندگی او به نمایش درآمده اند. فرشی دست باف که پرتره ای از عینی است را وزیر فرهنگ تاجیکستان، مهربان نظروف، در سال ۱۹۶۸ به موزه اهدا کرده است.
نوشته های صدرالدین عینی
- مارش حریت ۱۹۱۸
- تاریخ انقلاب بخارا ۱۹۱۹
- تاریخ امیران منغیتیه بخارا ۱۹۱۹
- قصیده در وصف سمرقند و بخارا ۱۹۱۹
- جلادان بخارا ۱۹۲۰
- اخگر انقلاب ۱۹۲۳
- آدینه ۱۹۲۴
- نمونه ادبیات تاجیک ۱۹۲۶(با نظارت لاهوتی)
- داخونده ۱۹۲۷
- غلامان ۱۹۳۲
- فردوسی و شاهنامه ۱۹۳۶
- لغت تاجیک ۱۹۳۶تا ۱۹۳۸
- مرگ سودخور ۱۹۳۷
- ابن سینا ۱۹۳۷
- سعدی ۱۹۴۰
- رودکی ۱۹۴۰
- مختصر ترجمه حال خودم ۱۹۴۰
- قهرمان خلق تاجیک، تیمور ملک ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵
- عصیان مقنع ۱۹۴۱تا ۱۹۴۵
- میرزا عبدالقادر بیدل ۱۹۴۵تا ۱۹۴۶
- امیر علی شیر نوایی ۱۹۴۸
- مکتب کهنه ۱۹۳۶
- یادداشت ها ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۴
- یتیم
- واصفی و خلاصه بدایع الوقایع
- سرگذشت تاجیک کم بغل
نمونه نوشته ی عینی
در دیهه ساکتری از میرکانیان، “قاری محمود” نام کسی بود. او یک شخص شیرین کار، خوش گپ و حاضرجواب بود. پدرش او را در خردسالیش برای حفظ کردن قرآن به قاری خانه مانده بوده است که “صفت قاری گری” به او به همان مناسبت داده شده است. او بعد از کلان سال شدنش به خدمت سپاهی گری درآمده در پیش حاکمان ولایت های امیری شاگرد پیشگی کرده است. بعد از چندین سال در این کار بودن به دیهه برگشته ایشانی و دعاخوانی را پیشه کرده بود. روزی از وی پرسیدم.
سبب چیست که شما سپاهی گری را ترک کرده ایشانی را سر کردید؟ و حال آن که سپاهی گری هر چند خرد و به درجه شاگرد پیشگی باشد هم، در وی یک نوع حاکمیت هست، اما ایشان و دعاخوان هرچند کلان باشد هم کار او معناً یک نوع گدایی است. او جواب داد.
غرض از توشبیره گوشت خوردن گفته اند. آدم خواه سپاهی گری کند، خواه ایشانی و دعاخوانی، مقصد یک لب نان بی محنت یافته، شکم سیرکردن است. اما سپاه هر چند حاکمیت می کند و مردم مجبورا به فرمان وی اطاعت می نمایند، او را همه ظالم می دانند و از شکل شوم او بیزارند و مردم از وی بسیار نفرت دارند. هر چند از بازخواست حکومت ترسیده به او اطاعت می کنند، اگر دست یابند، او را ناکشته نمی مانند. من در نتیجه ده ساله شاگرد پیشگی خود این معنی را درست فهمیدم. اما ایشانی و دعاخوانی یک پیشه بسیار آسوده است. ایشان و دعاخوان هرچند در پوست کندن مردم از سپاه فرق ندارد، لیکن او جان کس را با پخته می گیرد و در دست او گرفتارشدگان جان دادن خود را نفهمیده می مانند. به بالای این نه تنها از او نفرت نمی کنند، بلکه او را خلاص کار خود دانسته همیشه به وی اخلاص و محبت عرض می کنند.
کتاب های عینی که در ایران چاپ شده است:
- یادداشت ها، به کوشش سعیدی سیرجانی، انتشارات آگاه، ۱۳۶۲
- تاریخ انقلاب فکری در بخارا، با مقدمه کمال الدین عینی، انتشارات سروش، ۱۳۸۱
- زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد صدرالدین عینی بنیانگذار ادبیات نوین فارسی تاجیکی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۹۵
نوشته مرتضی دزفولی با استفاده از:
دیدارهای میدانی نگارنده از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵ خورشیدی از خانه موزه عینی
گفتگو با عبدالکریم غنی یف، مدیر خانه موزه عینی
Sadriddin Aynis Memorial House Museum.